چند ماهی است که همه فکر و ذکر سیاسیون «فعال» اعم از اصولگرا و اصلاح طلب و «غیر فعال»از تشکلهای داخلی و خارجی این شده که آیا دوطیف اصلی سیاست در ایران امروز به لیست واحدی خواهند رسید یا خیر؟ آنقدر این بحث تکرار شده که به وادی ملال انگیزی غلطیده است.
اصرار گروههای سیاسی فعال در انتخابات دور سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا برای رسیدن به لیست مشترک آنقدر زیاد بوده که امر مسلم شده که باید فهرست واحدی ارائه شود و گرنه انتخابات به شکل مطلوب برگزار نخواهد شد؟
اما پرسش اساسی اینجاست که چرا به رغم همه تلاشها و رایزنیهای سیاسی علنی و پشت پرده در اردوگاه اصولگرایان و اصلاح طلبان هیچ نتیجهای حاصل نشده است؟ آیا انحصار طلبی گروههای سیاسی علت اصلی است؟ آیا سهمخواهی بیش از اندازه احزاب مانع از اتحاد است؟
آیا دست بیگانگان در میان است تا وحدت سیاسی تحقق نیابد؟ آیا رسانهها با ذکر اخبار نادرست و شایعات بر آتش اختلافات میدمند؟ شاید هرکدام از فرضیات فوق طرفدارانی داشته باشد ولی در این نوشتار با عبور از سطح مرسوم تحلیلهای سیاسی در ساحتی بنیادینتر به پرسش اصلی در این نوشتار پاسخ خواهیم داد.
زمانی که تلاشهای شورای هماهنگی نیروهای خط امام در سال 84 برای رسیدن به یک کاندیدای ریاست جمهوری و تلاش گروههای 18 گانه اصلاحطلب برای رسیدن به کاندیدای واحد در این رقابتها به سرانجام نرسید بر ناظران سیاسی این مسأله روشن شد که شکافهای سیاسی در بین احزاب و تشکلهای سیاسی ایران اساسی تر از آن است که با چند نشست و برخاست پر شود. این شکافها ناشی از عوامل متعددی است که امروز هم در آستانه انتخابات شوراها خود را نشان میدهد.
این عوامل به دو دسته «مثبت و امید بخش» و «منفی و نگران کننده» قابل تقسیم بندی است عوامل منفی و نگران کننده آنهایی است که این روزها بیشتر محل بحث فعالان سیاسی است و به شکل مشروح در بیانیه دکتر محمد باقر قالیباف به آن اشاره شده است. (همشهری 28 آبان 85)
انحصار طلبی؛ سهم خواهی؛ تک روی؛ سطحی نگری و نگاه کوتاه مدت به فرایندهای سیاسی و نداشتن استراتژی بلند مدت از جمله مهمترین این دلایل است که البته چندان محل بحث ما نیست زیرا به وفور درباره آن سخن گفته و مطلب نوشته شده است. ولی واقعیت این است این عوامل منفی تنها وتنها دلایل عدم تحقق اجماع بین گروههای سیاسی نیست بلکه از این آشفتگی نشانههای خوبی نیز قابل درک است.
از جمله اینکه چیدمان سیاسی احزاب و تشکلهای سیاسی در ایران هرچه بیشتر با تنوع و کثرت سلایق وگرایشهای موجود در جامعه ایرانی سازگار میشود ،تا وضع مطلوب فاصله زیاد است.
جامعه ایرانی بسیار متکثر و متنوع و تودرتوست و هیچ جریان سیاسی و تشکل مدنی نمیتواند مدعی نمایندگی اکثریت این جامعه پیچیده باشد.
برای نمونه نباید فراموش کنیم که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به رغم حضور 8 نامزد ریاست جمهوری بالغ بر20 میلیون نفر از مردم در انتخابات شرکت نکردند یعنی نتوانستند نامزد مطلوب خود را که نماینده منافع و خواستههای آنان باشد برگزینند.
از این رو برخی از فعالان سیاسی از وضع موجود راضی نیستند و میخواهند با ریش سفیدی و میانداری اوضاع نابسامان! موجود را به زعم خودشان سامان بدهند.
درحالی که عقلانیت سیاسی ایجاب میکند ما سامان جدید را درک کنیم نه آنکه سامانهای پیشین را بر وضع موجود تحمیل نماییم. امروزه مشارکت حداکثری مردم درانتخابات شوراها مستلزم این نیست که اصلاحطلبان و اصولگرایان به لیست واحد برسند و یا نرسند زیرا این هدف بیشتر متضمن تأمین منافع حزبی آنان است بلکه مشارکت حداکثری مردم در این انتخابات اصل است که آن هم در گرو آن است که مردم بتوانند درمیان گروههای متنوع موجود نمایندگان واقعی خود را با نگاه به عملکرد پیشین آنها در حوزه مدیریتهای شهری و اجرایی شناسایی و برگزینند.
بویژه که ملاک کارآمدی و توانمندی در این انتخابات مهمترین ملاک و معیار گزینش مردمی خواهد بود. گروههای سیاسی نیز فرصت باقی مانده را غنیمت شمرده و به جای تعلیل و تحلیل عدم وحدت در اردوگاه خودی و دیگری، روی خود را به سوی مردم کرده و مشخصاً بگویند که «چقدر» با مشکلات شهری (و روستایی) و نیازهای امروز و فردای مردم آشنا و برای حل آنها با کدام پشتوانه تجربی و علمی چه برنامههایی دارند؟
به نظر میرسد برخی ازگروههای سیاسی برای فرار از این میدان سهمگین و مسئولیتزا علاقمندند که مباحث حاشیهای را به متن آورده و نوعی عوام فریبی را جایگزین صداقت و شفافیت سازند. هرگز مباد.